❤گفتا❤。





































ღღ احساس ســــــبز ღღ

گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم


گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم


گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در


گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم


گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا


گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم


گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام


گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم


گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند


گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم


گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم


گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم


گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو


گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

 



نظرات شما عزیزان:

پرنسس
ساعت13:07---16 بهمن 1391
بعضي دردها مثل "چايي" ميمونن



با گذشت زمان"سرد"ميشن ،



ولي " تلخيش " از بين نمیره.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,| 15:2 |..بهار..| |